<<div class="span index">1</div> <span><a class="" data-remote="true" data-type="html" href="/series/species-unite">Species Unite</a></span> 1 Species Unite 구독 신청구독 취소6일 전6d ago구독 신청구독 취소매달+ Stories that change the way the world treats animals.
<<div class="span index">1</div> <span><a class="" data-remote="true" data-type="html" href="/series/species-unite">Species Unite</a></span> 1 Species Unite 구독 신청구독 취소6일 전6d ago구독 신청구독 취소매달+ Stories that change the way the world treats animals.
1 63 | خانم مدیر 13:574 years 전13:57 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요13:57 کسی را در محوطه میدیدم که کیفی بر دوش داشت ولی چون پشت به من بود او را تشخیص نمیدادم.
1 62 | جدایی 5:034 years 전5:03 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요5:03 روزهای آخر قبل از جداشدن جوزی پر تنش بود، از پنجره انباری، به منظره بیرون نگاه میکردم
1 61 | دیدار مجدد کاپالدی 6:324 years 전6:32 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요6:32 با شنیدن صداهایی به طبقه پایین رفتم و مردی را که در طبقه پایین دیدم کاپالدی بود.
1 60 | کالج 4:184 years 전4:18 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요4:18 کم کم مهمانهای جوزی میامدند و چندین روز میماندند، برای همین با اتاق انباری زیر شیروانی آشنا شدم.
1 59 | فصلها، سالها 9:284 years 전9:28 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요9:28 مواد نیروبخش خورشید اثر خاص خودش را بر روی جوزی گذاشته بود.
1 58 | ناامیدی 14:524 years 전14:52 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요14:52 مادر و دکتر رایان هر روز بر روی اینکه جوزی در بیمارستان بستری نشود توافق میکردند ولی باز فردا بر روی این موضوع بحث میکردند.
1 57 | دیدار دوباره 15:284 years 전15:28 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요15:28 آنچه که میدیدم هفت چهره از خورشید بود، در لایههای اول بسیار عبوس و سرد بود، اما در لایههای پایینتر مهربان و شوخ طبع بود.
1 56 | دستاویز 2:044 years 전2:04 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요2:04 به اینکه پشت ریک باشم عادت کرده بودم، انبار آقای مکبین همچنان برام آشنا بود
1 55 | خلسه 6:544 years 전6:54 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요6:54 چند روز پس از آن روز جوزی حالش بدتر شد و گاهی به حالت خلسه دچار میشد
1 54 | ماشین کوتینگز جدید 8:084 years 전8:08 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요8:08 ماشین کوتینگز بود اما بسیار بزرگتر و آلودگی بیشتری تولید میکرد ولی مطمئن بودم که ماشین کوتینگز نبود چون رنگ زردش متفاوت بود.
1 53 | آماده شدن برای دریافت 4:464 years 전4:46 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요4:46 همه چیز را بررسی کردم تا مطمئن بشوم که خورشید بتواند نیروی جادوییش را به جوزی برساند.
1 52 | آرامش بعد از طوفان 2:544 years 전2:54 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요2:54 به خانم هلن اطمینان دادم که آقای ونس به آنها کمک میکنه.
1 51 | مدیر ساکت رستوران 25:344 years 전25:34 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요25:34 نمیدونستم که مدیر رستوران به حرفهای ما گوش میده یا نه، اما به تاریکی بیرون پنجره خیره شده بود و بهنظر نمیرسید صحبت جذابی را شنیده باشه.
1 50 | تئاتر 20:014 years 전20:01 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요20:01 لحظهای فکر کردم که انسانها با هماهنگی هم اطراف نور چراغ خیابان جمع شدهاند اما دیدم که جمعیتی میاد و جمعیت دیگهای پراکنده میشه.
1 49 | رستوران سوشی 13:004 years 전13:00 나중에 재생 나중에 재생 리스트 좋아요 좋아요13:00 در انتظار نیروی معجزه گر خورشید بودم ولی فکر میکردم خیلی بیادبانه هست که انتظار پاسخ فوری داشته باشم.