PersianBMS에서 제공하는 콘텐츠입니다. 에피소드, 그래픽, 팟캐스트 설명을 포함한 모든 팟캐스트 콘텐츠는 PersianBMS 또는 해당 팟캐스트 플랫폼 파트너가 직접 업로드하고 제공합니다. 누군가가 귀하의 허락 없이 귀하의 저작물을 사용하고 있다고 생각되는 경우 여기에 설명된 절차를 따르실 수 있습니다 https://ko.player.fm/legal.
Marcia Clark, best known as the lead prosecutor in the O.J. Simpson trial, has become a trailblazer for women in law and beyond. Her journey from courtroom to bestselling author reflects her resilience and determination to redefine herself amidst intense public scrutiny. On this episode of Worth Knowing, Clark dives into her latest book, *Trial by Ambush*, which examines the 1953 Barbara Graham case—a story that highlights gender bias, media sensationalism, and the notion that all cases are subject to societal, cultural, and political winds. Clark shares how her experiences during the Simpson trial shaped her perspective on societal pressures and the role of women in high-stakes professions. Her reflections on how media, forensic science, and legal practices have evolved over decades offer valuable insights into the intersection of law and culture. This conversation is a compelling exploration of true crime, personal growth, and how Clark’s groundbreaking career continues to inspire a new generation of women to challenge norms and forge their own paths. Marcia Clark is a bestselling author and a criminal lawyer who began her career in law as a criminal defense attorney and went on to become a prosecutor in the L.A. District Attorney's Office in 1981. She spent ten years in the Special Trials Unit, where she handled a number of high-profile cases, including the prosecution of stalker/murderer Robert Bardo, whose conviction for the murder of actress Rebecca Schaeffer resulted in legislation that offered victims better protection from stalkers as well as increased punishment for the offenders. She was lead prosecutor for the O.J. Simpson murder trial. In May of 1997 her book on the Simpson case, "Without a Doubt," was published and reached #1 on the New York Times, Wall St. Journal, Washington Post, Los Angeles Times, and Publishers Weekly bestsellers lists. In February 2016, Clark re-released the book with a new foreword. Resources Sign up for the Worth Knowing LinkedIn Newsletter to stay up to date: https://www.linkedin.com/newsletters/worth-knowing-7236433935503618048/ Follow Bonnie on LinkedIn: https://www.linkedin.com/in/bonnie-habyan/ Go to the Worth Knowing website: https://www.worthknowing.show Check out The Agile Brand Guide website with articles, insights, and Martechipedia, the wiki for marketing technology: https://www.agilebrandguide.com The Agile Brand is produced by Missing Link—a Latina-owned strategy-driven, creatively fueled production co-op. From ideation to creation, they craft human connections through intelligent, engaging and informative content. https://www.missinglink.company…
PersianBMS에서 제공하는 콘텐츠입니다. 에피소드, 그래픽, 팟캐스트 설명을 포함한 모든 팟캐스트 콘텐츠는 PersianBMS 또는 해당 팟캐스트 플랫폼 파트너가 직접 업로드하고 제공합니다. 누군가가 귀하의 허락 없이 귀하의 저작물을 사용하고 있다고 생각되는 경우 여기에 설명된 절차를 따르실 수 있습니다 https://ko.player.fm/legal.
فاطمه برغانی قزوینی ملقب به زرین تاج، زَکیّه، اُم سَلَمه و مشهور به طاهره و قرهالعِیّن، شاعر، خطیب، عارف، محدث ایرانی بود، نام کامل او فاطمه زرین تاج برغانی قزوینیست، پدر و مادرش هر دو مسلمان و مجتهد بودند، اما با علنی شدن دعوت سید علی محمد باب، طاهره به ایشان ایمان آورده و در زمره نزدیکترین یاران ایشان در آمد.
PersianBMS에서 제공하는 콘텐츠입니다. 에피소드, 그래픽, 팟캐스트 설명을 포함한 모든 팟캐스트 콘텐츠는 PersianBMS 또는 해당 팟캐스트 플랫폼 파트너가 직접 업로드하고 제공합니다. 누군가가 귀하의 허락 없이 귀하의 저작물을 사용하고 있다고 생각되는 경우 여기에 설명된 절차를 따르실 수 있습니다 https://ko.player.fm/legal.
فاطمه برغانی قزوینی ملقب به زرین تاج، زَکیّه، اُم سَلَمه و مشهور به طاهره و قرهالعِیّن، شاعر، خطیب، عارف، محدث ایرانی بود، نام کامل او فاطمه زرین تاج برغانی قزوینیست، پدر و مادرش هر دو مسلمان و مجتهد بودند، اما با علنی شدن دعوت سید علی محمد باب، طاهره به ایشان ایمان آورده و در زمره نزدیکترین یاران ایشان در آمد.
طاهره که در اتاق نوکران باغ ایلخانی نگاه داشته شده بود در حال سجده و مناجات با قلبی آرام و مطمئن با خدای خود گفتگو میکرد، ناگهان در اتاق باز شد و پیشخدمتی که با وعده عزیزخان سردار به شغلی بهتر، مامور کشتن طاهره شده بود، وارد شد. طاهره که در سجده بود سر از سجده بلند کرده و نگاهی به او انداخت. پیشخدمت سر به زیر انداخت و چند قدم به عقب گذاشت و بعد از آن، پا به فرار گذاشت.…
طاهره گویا میدانست چه چیزی در انتظار اوست. مانند کسی که میخواهد مسافرت کند رفتار میکرد. همه از هم می پرسیدند این رفتار چیست؟ و در حین این کارها به قدری خندان بود که همه بیاختیار به گریه میافتادند.
بیش از یک سال بود که طاهره در خانه کلانتر اقامت داشت و از هر طرف اخبار ناگوار حوادث نیریز و زنجان و کشتار بیرحمانه اصحاب حضرت باب را میشنید. برای طاهره این ظلمها طاقتفرسا بود. از همه دلجویی میکرد گرچه خود بینهایت دلخون بود. امیرکبیر به خیال این که تنها راه آرام کردن کشور و خاموش کردن این مسلک، محو و نابود کردن رهبر آنهاست، دستور قتل حضرت باب را میدهد. خبر شهادت حضرت باب، دیگر فوق طاقت اصحاب ایشان، خصوصا طاهره بود.…
خانه کلانتر در ایام ناصرالدین شاه، زندان گروهی از اصحاب حضرت باب بود. طاهره به دستور میرزا تقی امیرکبیر و سپس میرزا آقاخان نوری بیش از دو سال در آنجا زندانی بود. پس از مدتی، مردم و خصوصا شاهزاده خانمهای قاجار که متوجه حضور ایشان در آنجا شده بودند، طاهره را به اتاق بزرگتری منتقل کردند. به دستور امیرکبیر، ماموران باید بر حرکات طاهره نظارت کامل میداشتند و هرگز اجازه نمیدادند که کاغذ و قلم نزدش باشد.…
پس از حادثه نیالا، طاهره قصد داشت برای تشرف به حضور حضرت باب به آذربایجان برود اما با توجه به خطرات سفر، حضرت بهاءالله موافقت نکردند. در نتیجه، طاهره عازم نور شد. در راه، مدتی را در بارفروش، در خانه ملا محمد حمزه، شریعتمدار کبیر، گذراند. اما به سبب حسادت سعیدالعلما، دیگر مجتهد شهر، طاهره مجبور به ترک بارفروش شد. از آنجا به آمل، سعادتآباد و سپس به دارکلا رفت. در دارکلا یک روز ماند و سپس راهی قریه واز، در دل جنگلهای مازندران شد. در آن ایام، امیرکبیر مصمم شده بود که طاهره را بیابد و به قتل برساند. در پی اختلاف بین معمرین قریه واز، یکی از آنها جای طاهره را به امیرکبیر اطلاع میدهد. مأمورین مخصوص به واز میروند، طاهره را دستگیر میکنند و به تهران میبرند.…
پس از خاتمه گردهمایی بدشت، اصحاب عازم مازندران گردیدند. چون شب شد، در پای کوه بزرگی در نیالا خیمهها برافراشته، استراحت کردند. هنگام سحر قریب پانصد تن از مردم متعصب به آنها هجوم آوردند و اموالشان را به غارت بردند. پس از رهایی از حادثه نیالا، جناب قدوس به جانب شهر خود، بار فروش راهی شد ولی در راه گرفتار و در منزل شیخ محمد تقی، مجتهد ساری، زندانی گردید. ملاحسین بشرویهای ملقب به باب الباب نیز از خراسان به سمت مازندران میرفت و در قلعه شیخ طبرسی پناه گرفته بود. طاهره قرهالعین و حضرت بهاءالله و خادمهاش به سمت نور مازندران در حرکت بودند. مقصود همه این بود که هر قدر بتوانند زوار و مریدان را جمع کنند و در مسیر خود، مژده ظهور امر جدید را به مردم بدهند.…
بدشت بود و اصحاب حضرت باب و ایامی که میبایست استقلال آیین حضرت باب به یاران جمع شده، ابلاغ شود. این مسئولیت سنگین را قرهالعین بر عهده گرفته بود. با اجازه میرزا حسینعلی نوری و مشورت با جناب قدوس اولین قدم را که کشف حجاباش در میان اصحاب بود برداشت. همهمه و آشوبی شد و به هتاکی وناسزاگویی کشیده شد. اصحاب برآن شدند که از قدوس یاری بطلبند تا این ادعای قرهالعین بر نسخ قرآن را دفع کند.…
بدشت، ییلاق اشراف، دهکدهای کوچک و زیبا با انواع میوهها و اینک در میان باغهایش هشتاد و یک تن از اصحاب حضرت باب که میانشان برخی از اشخاص برجسته همچون میرزاحسینعلی نوری، میرزا محمدعلی بارفروشی و قرهالعین حضور داشتند اسکان داده شده بودند، در آن ایام همچنان حضرت باب در قلعه چهریق، اسیر زندان غافلان عصر بودند. هنوز قائمیت حضرت باب اعلان نشده بود. میرزاحسینعلی نوری هر روز لوحی به میرزا سلیمان نوری میدادند که در جمع پیروان و مومنین بخواند، هر یک از اصحاب حاضر در بدشت به نام تازهای موسوم شدند از جمله خودشان بهاءالله و آخرین حروف حی میرزا محمدعلی بارفروشی به نام قدوس و قرهالعین به طاهره مشهور گشتند.…
دفتر سرنوشت قرهالعین ورق سپید تازهای خورد تا در آن برگ زرین، رویدادهای عظیم دیگری که در تقدیرش بود ثبت گردد و آثار باشکوهی که ماموریتاش در این عالم بود و هدف نهایی و والایی که در دل داشت ظاهر گردد. سفر قرهالعین آغاز شد. با این که در آن زمان خروج زنان از دروازه شمیران، سربازان را به تحقیق بیشتر وا میداشت، اما قرهالعین و خدمهاش خوشبختانه بدون هیچ پرسش و جستجوی مامورین از دروازه گذشتند و راهی خراسان شدند. قرهالعین در حال نزدیکتر شدن به میثاقاش بود.…
با آن که ملا محمد برغانی و بستگان او، خانه پدری قرهالعین را تحت نظر داشتند که مبادا ایشان فرار کند، اما اراده الهی بر رهایی قرهالعین تعلق یافت. در ایام حبس ایشان در خانه پدرش، خاتون جان دختر بزرگ حاج اسدالله فرهادی که از فداییان حقیقی قرهالعین بود با تدابیر مختلف و لباسهای متفاوت نزد وی میرفت. گاه به صورت فقیر متکدی و گاه به بهانه رخت آب کشیدن در خانه ملاصالح خود را به قرهالعین میرساند، گاهی مواد خوراکی به ایشان میرساند، زیرا قرهالعین قصد ملامحمد و بستگان نزدیک او در مورد مسموم کردناش را دریافته بود.…
این نخستین بار بود که میرزا حسینعلی نوری در طریق آیین جدید، گرفتار زندان میشدند. پس از چند روز با تلاش جعفر قلی خان برادر میرزا آقا خان نوری و چند تن دیگر، ایشان از خانه کدخدا رها شدند. متصدیان امور و روسای کدخدا از ترس جعفر قلی خان از رفتار خود نسبت به میرزا حسینعلی عذرخواهی کردند و با نهایت حسرت و افسوس پی کار خویش رفتند، اما بازماندگان ملاتقی همچنان تلاش میکردند که از اصحاب حضرت باب انتقام بگیرند. حتی نزد شاه رفته و برای مجازات قاتلان ملاتقی برغانی دادخواهی نمودند.…
در آن اوقات قرهالعین در خانه پدرش ساکن بود ولی برای انتشار معارف آیین بابی در خانه برادرش مشغول میشد. ملاحسین بشرویهای قبل از عزیمت به ماکو جهت زیارت حضرت باب، در قزوین و در خانه آقامحمدهادی فرهادی، قرهالعین را ملاقات نمود. آقا محمدهادی فرهادی از تجار قزوین بود که خود و خانداناش به آیین بابی ایمان آورده بودند.…
قرهالعین به طور منظم در خانه برادر خود با زنانی از بزرگان شهر ملاقات و آیین بابی را به آنان ابلاغ میکرد. اندک اندک، افراد تازهای در ظل آیین جدید درآمدند. همه جا حرف از زرین تاج، قرهالعین، دختر حاج ملامحمدصالح برغانی قزوینی بود که بشارت ظهور جدید میداد. در آن زمان قرهالعین برای اصحاب احساس خطر میکرد. اغلب چند تن از زنان و شاگردان ملامحمد تقی، به ظاهر برای مراقبت و در واقع به منظور جاسوسی همراه وی بودند.…
سرانجام قرهالعین و اصحاب حضرت باب قصد عزیمت به قزوین نمودند. در بازگشت به قزوین، برادران قرهالعین به علاوه چند تن از زنان و خویشان طاهره و گروهی از اصحاب باوفای حضرت باب، همراه قرهالعین بودند. قرهالعین امر فرمود که چند تن از اصحاب عرب، همچون شیخ سلطان کربلایی، شیخ محمد شِبل بغدادی و فرزندش آقا محمد مصطفی به عراق عرب مراجعت کنند. جمعی را نیز بعدا در قزوین، امر به مراجعت عراق کرد.…
پس از ۱۵ روز چهار تن از بستگان قرهالعین که همگی آنها از علمای بانفوذ بودند به کرمانشاه آمدند و بدون اطلاع امیر کرمانشاه، با سرتیپ صفرعلی خان، برای اخراج قرهالعین از کرمانشاه و اعزام ایشان به قزوین به مشورت نشستند. پیش از طلوع آفتاب روز دوم ورود بستگان قرهالعین به کرمانشاه، سه خانهای که قرهالعین و همراهانش در آن ساکن بودند، به وسیله صفرعلی خان و سربازاناش محاصره شد.…
موضوع اقدامات و فعالیتهای قرهالعین به والی بغداد و دربار عثمانی گزارش شد. سه ماه گذشت و پاسخی از دربار نیامد. در این مدت ماموران همچنان در اطراف منزل ایشان مراقبت میکردند. قرهالعین به حکومت مراجعه نمود و اظهار داشت چون خبری از بغداد و استانبول نیامده، من خود به بغداد میروم و آنجا منتظر باب عالی دربار عثمانی میشوم. حکومت موافقت کرد. قرهالعین با شمسالضحی، ورقهالفردوس و والده ملاحسین بشرویهای و گروهی از رجال مومنین، عازم بغداد شد.…
قرهالعین پس از ایمان آوردن به حضرت باب، عاشقانه به انتشار این آیین نوظهور قیام کرد و مژده ظهور را به همگان داد. هیچ کسی جرات مقاومت در برابر وی را نداشت. رودخانه عظیمی بود که به دریای معارف ظهور جدید، پیوسته بود. امواج دریای بیاناتش دشمنان ظهور جدید را هراسان و مخلصان و نیکدلان را به عرصه ایمان، هدایت مینمود، به همت ملاعلی بسطامی، قرهالعین و اصحاب دیگرِ حضرت باب به زیارت کتاب قیومالاسما فائز گشتند.…
هنوز از اعلان رسالت حضرت باب دو ماه نگذشته بود که ۱۷ نفر در رویا و یا با الهام الهی به ایشان ایمان آوردند. ملا محمد علی قزوینی عریضه قرهالعین را به حضور حضرت باب رساند. بلافاصله حضرت باب او را همراه دیگر مومنین که به ۱۸ نفر رسیده بودند، ملقب به حروف حی فرمودند.
سرانجام آنچه باید واقع میشد رخ داد. ام سلمه قزوینی به طور مخفیانه با سید کاظم رشتی مکاتبه میکرد. سید کاظم رشتی پس از مطالعه رساله ارسالی از طرف ام سلمه قزوینی، نامهای در کمال لطف و دقت به ایشان نوشته و در آغاز نامه او را اینگونه خطاب قرار داد: «یا قرهالعین و روحالفدا». از آن پس، ام سلمه قزوینی، ابتدا در جماعت شیخیه و سپس نزد عموم به قرهالعین مشهور گشت.…
آمنه خانم در سال ۱۲۰۲ هجری قمری در قزوین متولد شد. مادرش فاطمه خانم، فاضل و شاعر، پدرش ملامحمد علی قزوینی نیز فاضل و عالم مشهوری بود. آمنه خانم با آن روی زیبا و خوی دلنشین در ۱۷ سالگی با ملاصالح برغانی قزوینی ازدواج کرد.
플레이어 FM에 오신것을 환영합니다!
플레이어 FM은 웹에서 고품질 팟캐스트를 검색하여 지금 바로 즐길 수 있도록 합니다. 최고의 팟캐스트 앱이며 Android, iPhone 및 웹에서도 작동합니다. 장치 간 구독 동기화를 위해 가입하세요.